خواب
سهشنبه ۳۰/۱/۹۰ آبتين از مهد گرفتم طبق معمول تو راه خوابش برد بنده هم وظيفه خطير حمل ايشون بعهده گرفتم و تا خونه بغلش كردم آبتين هم ماشاء... تركوند از ساعت ۳۰/۱۵تا ۳۰/۲۰ خوابيد شبش مامان و بابام اومدن خونمون پيمان هم سركار بود آبتين حسابي با مادر و پدربزرگش بازي كرد منهم در حال درست كردن اولويه بودم آخه يكي از بستگان بابام فوت كردهبود بايد ميرفتيم شهرستان داشتم ناهار فردا تو راه آماده ميكردم بايد براي آبتين هم غذاي ديگهاي درست ميكردم خلاصه خيلي سرم شلوغ بود.
نویسنده :
شراره
11:25